تقدیم به دوست عزیز و دست ودل بازی که خاطرش مکدر شده است (1 )
تقدیم به دوست عزیز و دست ودل بازی که خاطرش مکدر شده است (1 )
به صد سال یک دوست آید به دست
یه یک روز دشمن توان کرد شصت
سروران بدانند یکی یک نظری گذاشته و مطلبی نوشته و خود را علیشیخ یا یک علیشیخی معرفی نموده است که البته این فرد از ادبیات و عبارات محترمی استفاده نکرده و البته اهانتی هم نکرده ولی نفس کارش نکوهیده می باشد . به قلم قسم من نفهمیدم منظورش دوست من بوده و در لابلای بقیه مطالب تایید کردم ، و این باعث تکدر خاطر دوست گرانقدر ما شده است .
من از این دوست محترم بخاطر قصوری که کرده ام پوزش می طلبم ( هر چند که هنوز نمیدانم منظور دوست من بوده یا کس دیگر )
ولی دوست عزیز من به نظرات و نوشته های شما نیازمندم و حتی سرزدن شما به وبلاگ را افتخاری برای خود دانسته و نظر شما سرور عزیز را به نوشته زیر جلب می کنم .
یکی از تفاوت های عمده بشر با سایرگونه ها, منحصر به فرد بودن ماست. هر کدام از ما دنیایی بی انتها هستیم که حتی گاهی برای خودمان هم کشف نشده هستیم. این ابهام و راز آلودگی بعضا سبب می شود که گاهی دانسته یا نادانسته باعث رنجش دیگران شویم
همسایه ی همیشه ی آشنا؛سلام
یک نامه ام، بدون شروع و بــــدون نام
امــروز هـم مطابق معمـــــول ناتمــــام
خوش كرده ام كنارتو دل وا كنم كمی
همسایه ی همیشه ی آشنا؛سلام
ازحال و روز خودكه بگویم،حكایتی است
بـی صفحه زندگانــی بـی روح و كم دوام
جــویای حـــال از قلــم افتاده هـــا مباش
ایام خوش خیالی و بی حالی ات،به كام!
دردی دوا نمی كنــد از متن تشــنه ام
چیزی شبیه یک دل در حــال انهــــدام
در پیشگــاه روشــن آییــنه می زنـــم
جامی به افتخــــار تو با بــاد روی بــام
باشد برای بعد اگــــر حرف دیگری است
تا قصه ای دوباره از این دست، والسلام!
چند قسمت دیگر هم دارد ، والسلام برای قافیه آمده است